کوچینگ یک روش برای دستیابی به اهداف از قبل تعیین شده است. یک کوچ حرفهای از طریق گفتگو به مراجع کمک میکند تا به درستی هدفی را مشخص کرده و از میان راههای موجود، بهترین راه را برای رسیدن به هدف نهایی خود پیدا کند، همچنین با استفاده از تخصص خود، پتانسیل پنهان در درون فرد را کشف کرده و آن را آشکار میسازد.
در کوچینگ مربی نمیگوید که چگونه میتوان به موفقیت رسید بلکه با مطرحکردن سوالاتی حرفهای، مراجع را همراهی نموده تا راهحل مناسب و مطلوب خود را پیدا کند. در این مطلب به مدلهای مختلف کوچینگ خواهیم پرداخت.
مدل کوچینگ که مدل کوچ هم گفته میشود، متد و چهارچوبی است که کوچ بر اساس ساختار آن اقدام به کوچینگ یک فرد میکند. این چهارچوب بر مبنای گامهایی طراحی میشود که کوچ باید به ترتیب این گامها، به کوچینگ مُراجع خود بپردازد. هریک از گامها بهگونهای طراحیشده است که کوچ را از پیشرفت درست فرایند کوچینگ و نظاممند بودن آن مطمئن کند و او را از گرفتار شدن در چرخه مکالمه بیهوده با مراجع برهاند.
مدل کوچینگ برای کوچ این امکان را فراهم میکند که بتواند با تکیهبر یک روش علمی و منطقی، مشکلات و یا اهداف مراجع را به روشنی بشناسد. همچنین مدل کوچینگ شرایطی را فراهم میکند که کوچ بتواند در فرایند کوچینگ، از تکنیکهای لازم استفاده کند.
با وجود تنوع مدلهای کوچینگ، تمامی آنها بر روی اهداف و گامهای یکسانی تمرکز میکنند. این گامها عبارت هستند از:
تعیین هدف، شناخت وضعیت فعلی، شناخت امکانات موجود برای دستیابی به هدف، شناخت موانع احتمالی، طراحی نقشه برای اقدام در جهت دستیابی به هدف
در حال حاضر انواع مختلفی از مدلهای کوچینگ در سراسر جهان توسط کوچها استفاده میشود. برخی از کوچها نیز با تکیهبر تجربیات خود اقدام به طراحی یک مدل کوچینگ اختصاصی برای خود کرده و از آن در جلسات کوچینگ خود استفاده میکنند.
با وجود شباهت فراوان مدلهای کوچینگ و یکسان بودن ساختار آنها، تفاوت مدلهای کوچینگ بیشتر به دلیل کاربرد آنها در نوع خاصی از کوچینگ است. با توجه به گستره انواع کوچینگ که در حال حاضر وجود دارد، برخی از مدلهای کوچینگ برای برخی از مراجعین، کاربرد بیشتری دارد. در ادامه به معرفی فهرستی از مدلهای کوچینگ که بیشتر شناختهشده هستند خواهیم پرداخت.
مدل کوچینگ GROW مشهورترین مدل کوچینگ در جهان است. این مدل کوچینگ را میتوان اولین مدل کوچینگ نیز بهحساب آورد. مدل کوچینگ GROW برای اولین بار به شکل کلی در کتاب «بازی درونی تنیس» و توسط تیموتی گالووی مطرح شد. چند سال بعد، جان وایت مور از همین آموزهها استفاده کرده و مدل کوچینگ GROW را ابداع کرد. این مدل کوچینگ برای اولین بار در کتاب جان وایت مور «کوچینگ برای عملکرد» بهصورت رسمی معرفی شد.
«هدف» (Goal) - «واقعیت» (Reality) - «انتخابها» (Options) - «اقدام» (Wrap-up)
در گام اول که «هدف» نام دارد، فرد، به کمک کوچ هدف نهایی خود از این دوره کوچینگ را بهطور شفاف و روشن مشخص میکند. در گام دوم که «واقعیت» نام دارد، وضعیت فعلی فرد مرور شده و موانع او برای رسیدن به هدف مشخص میشود. در گام سوم، «انتخابها» و ابزارهای فرد برای رسیدن به هدف خود مشخص میشود. در گام آخر نیز «اقدام» و عمل لازم برای از پیش رو برداشتن موانع و رسیدن به هدف مشخص میشود و فرد دقیقاً میداند برای رسیدن به هدف خود چه کاری باید انجام دهد.
البته مدل کوچینگ grow به شیوههای متفاوتی نیز تفسیر شده و در برخی منابع تفاوت اندکی در مراحل دوم و سوم آن وجود دارد. از روی مدل کوچینگ grow دو مدل کوچینگ t-grow و re-grow نیز طراحیشدهاند که هرکدام در شرایطی خاص مورد استفاده قرار میگیرند. در ادامه نگاهی به این دو مدل کوچینگ میاندازیم.
مدل کوچینگ t-grow زمانی استفاده میشود که فرد با انبوهی از مشکلات و اهداف به کوچ مراجعه میکند؛ این شرایط فرایند کوچینگ را بهشدت مختل کرده و کار را برای کوچ سخت میکند. در این مدل، پیش از شروع مراحل رایج مدل کوچینگ GROW، یک مرحله با عنوان «موضوع» (Topic) اعمال میشود که در آن کوچ و فرد مراجعهکننده، بر سر یک موضوع مشخص برای دوره کوچینگ خود توافق میکنند. برای سایر مشکلات و اهداف نیز میتوان فرایند کوچینگ دیگری را آغاز کرد.
مدل کوچینگ Re-grow نیز زمانی به کار میرود که کوچ احساس میکند فرد مراجعهکننده در جلسه قبل آنطور که باید به اهداف موردنظر خود نرسیده است. در این مدل، پیش از شروع مراحل کوچینگ GROW، کوچ به «مرور» (Review) و «ارزیابی» (Evaluate) جلسه پیشین پرداخته و بر اساس آن اقدام به شروع کوچینگ بر اساس مدل GROW میکند.
مدل کوچینگ OSCAR در سال 2002 و توسط دو کوچ بریتانیایی؛ «اندرو گیلبرت» (Andrew Gilbert) و «کارن وایتلورث» (Karen Whittleworth) طراحی شد. این مدل کوچینگ بهمنظور استفاده مدیران برای بهبود عملکرد کارکنان هم برای دپارتمان خود و هم برای کل مجموعه طرحریزی شده است.
«خروجی» (Outcome) - «وضعیت» (Situation) - «گزینهها» (Choices) - «اقدامات» (Actions) - «بازبینی» (Review)
در مرحله اول «خروجی» یا همان هدف کوچینگ بهطور شفاف مشخص میشود و کوچ میفهمد که در راستای چه خروجیای باید فرد را کوچ کند.
مرحله دوم به بررسی «وضعیت» فرد پرداخته میشود و آنچه دارد و فاصله آن با آنچه میخواهد باشد مشخص میشود.
مرحله سوم به بررسی «گزینهها» و انتخابهایی میگذرد که با آن فرد میتواند به هدفش برسد. در این مرحله فرد به کمک کوچ بهترین گزینه برای رسیدن به هدف خود را انتخاب میکند. پس از انتخاب بهترین گزینه، در گام چهارم مدل کوچینگ OSCAR، «اقدامات» لازمی که فرد برای رسیدن به اهداف باید انجام دهد مشخص شده و فرد موظف به عمل به آن اقدامات میشود. در مرحله آخر مدل کوچینگ OSCAR، فرد به «بازبینی» آنچه کرده است پرداخته و به همراه کوچ، وضعیت پیشرفت خود در فرایند را بررسی میکند.
مدل کوچینگ CLEAR را میتوان جزو اولین مدلهای کوچینگ بهحساب آورد. این مدل کوچینگ، برخلاف بسیاری از مدلهای کوچینگ دیگر، نهتنها از روی مدل کوچینگ GROW الگوبرداری نکرده است، بلکه شباهتی نیز به آن ندارد. مدل کوچینگ CLEAR در دهه 80 میلادی و توسط «پیتر هاوکینز» (Peter Hawkins) طراح ریزی شده است. مدل کوچینگ CLEAR را میتوان یک مدل دوّار محسوب کرد.
«توافق» (Contract) - «استماع» (Listen) - «اکتشاف» (Explore) - «اقدام» (Action) - «بازبینی» (Review)
در مرحله «استماع»، مراجعهکننده درباره هدف یا مشکل خود صحبت کرده و کوچ بهدقت به صحبتهای او گوش میسپارد. در مرحله «اکتشاف»، کوچ با پرسیدن سؤالهای بیشتر، سعی در فهم بیشتر مراجعهکننده و اکتشاف درونیات او و ایجاد درک مشترک در مورد وضعیت او میکند. در مرحله چهارم یا همان «اقدام»، کوچ و مراجعهکننده بر روی اقدامات لازم برای رسیدن به هدف یا حل مشکل توافق کرده و مراجعهکننده متعهد به انجام آن اقدامات میشود. در مرحله «بازبینی» کوچ و مراجعهکننده به بازبینی و بررسی آنچه گذشته است پرداخته و آن را ارزیابی میکنند.
مدل کوچینگ ACHIEVE جزو مدلهای کوچینگ «راهحل» محور است. این مدل کوچینگ به میزان زیادی تحت تأثیر مدل کوچینگ GROW و تفکراتی افرادی همچون «آلن فاین»، «گراهام الکساندر» و «جان وایت مور» است. این مدل کوچینگ در حدود سال 2003 و توسط «فیونا الدریج» (Fiona Eldridge) و «سابین دمبکوسکی» (Sabine Dembkowski) طراحی شده است.
«ارزیابی وضعیت فعلی» (Assess the Current Situation)، «طوفان ذهنی خلاقانه» (Creative Brainstorming)، «شفاف کردن اهداف» (Hone Goals)، «فکر چاره کردن» (Initiate Option Generation)، «ارزیابی چارهها» (Evaluate Options)، «طراحی برنامه اقدام معتبر» (Valid Action Programme Design) و «تشویق حرکت» (Encourage Momentum).
در مرحله «ارزیابی وضعیت فعلی» کوچ، فرد را ترغیب میکند تا در شرایط حال خود عمیق شده و آن را بررسی کند. در مرحله «طوفان ذهنی خلاقانه» کوچ به فرد کمک میکند تا در یک فرایند خلاقانه به شرایطی که میتواند جایگزین شرایط فعلی او شود فکر کند. در مرحله «شفاف کردن اهداف» بر اساس شرایط جایگزین انتخابشده توسط فرد، اهداف او تعریف و شفافسازی میشود. مرحله «فکر چاره کردن» به این اختصاص دارد که فرد به کمک کوچ بهتمامی گزینههایی که ممکن است باعث رسیدن او به هدفش شود فکر کند.
در گام «ارزیابی چارهها» تمامی گزینههایی که در گام قبلی استخراج شده بود، بررسی و ارزیابی میشوند. مرحله «طراحی برنامه اقدام معتبر» مرحلهای است که در آن فرد به کمک کوچ بهترین گزینهها برای رسیدن به اهداف موردنظر خود را انتخاب و اقدامات لازم برای رسیدن به این اهداف را طراحی میکند. مرحله آخر که «تشویق حرکت» نام دارد، به این اختصاص دارد که کوچ انگیزه لازم برای اقدام را به مراجعهکننده خود داده و او را تشویق و ترغیب به پیگیری اهداف خود مطابق برنامه کند.
مدل کوچینگ STEPPA که گاهی STEPPPA نیز نامگذاری میشود، یکی دیگر از مدهای کوچینگ مشهور در جهان است. این مدل کوچینگ ازاینرو موردتوجه است که در آن به غلبه بر احساسات متفاوت فرد برای رسیدن به هدف نگاه ویژهای شده است. مدل کوچینگ STEPPA در سال 2003 توسط «اگنس مکلئود» (Angus McLeod) طرحریزی و ابداع شد.
«موضوع» (Subject) - «شناخت هدف» (Target Identification) - «احساس» (Emotion) - «ادراک» (Perception) - «طرح و برنامه» (Plan and pace) - «اقدام» (Action)
در گام اول مدل کوچینگ STEPPA، فرد به کمک کوچ «موضوع» موردنظر خود را که در آن به کوچینگ نیاز دارد مشخص میکند. در گام دوم کوچ به فرد کمک میکند تا به «شناخت هدف» دستیافته و خروجی موردنظر خود از این دوره کوچینگ را مشخص کند. گام سوم به کنترل «احساس» اختصاص دارد؛ جایی که فرد باید احساسات و عواطف خود را به کمک کوچک در راستای رسیدن به اهداف قرار دهد و از آنها برای افزایش انگیزه خود کمک بگیرد.
مرحله چهارم به رسیدن به «ادراک» کامل از شرایط و باز کردن افق دید نسبت به آنچه هست و آنچه میتواند باشد اختصاص دارد. در مرحله پنجم که «طرح و برنامه» نام دارد، برنامهریزی لازم برای رسیدن به هدف مشخص شده و زمانبندی لازم برای انجام گامبهگام برنامه صورت میگیرد. در مرحله آخرین کوچینگ مدل STEPPA، فرد آماده «اقدام» شده و درعینحال در صورت لزوم، به همراه کوچ، راهی که طی کرده است را مورد بازبینی قرار میدهد.
مدل کوچینگ OSKAR یکی دیگر از مشهورترین و مورداستفادهترین مدلهای کوچینگ است که تا حدود زیادی وامدار مدل کوچینگ GROW بوده و شباهتی هم از جهت نام و هم از جهت روش با مدل کوچینگ OSCAR دارد. این مدل کوچینگ که جزو مدلهای کوچینگ «راهحل محور» است، در سال 2002 توسط «پائول زد.جکسون» (Paul Z. Jackson) و «مارک مککرگو» (Mark McKergow) به جهان کوچینگ معرفی شد.
«خروجی» (Outcome) - «قیاس» (Scale) - «داشتهها» (Know-how) - «تائید و اقدام» (Affirm and Action) - «بازبینی» (Review)
مرحله اول مدل کوچینگ OSKAR به این اختصاص دارد که کوچ و مراجعهکننده بر روی «خروجی» دوره کوچینگ توافق کنند. در مرحله دوم به «قیاس» وضعیت فعلی فرد با وضعیت ایدهآل او پرداخته و فاصله او تا رسیدن به اهداف سنجیده میشود. در مرحله سوم کوچ به فرد کمک میکند تا «داشتهها»ی خود برای رسیدن به اهداف را شناسایی کرده و از تجربیاتی که میتواند در رسیدن به هدف، او را کمک کند استفاده کند.
در مرحله چهارم «تائید و اقدام»، کوچ و فرد بر روی برنامه رسیدن به اهداف توافق کرده و اقدامات لازم برای آن تدارک دیده میشود؛ در این مرحله کوچ از روی نتایجی که از مراحل قبل گرفته شده است کمک میگیرد تا انگیزه لازم را به فرد مراجعهکننده بدهد. مرحله آخر به «بازبینی» آنچه در دوره کوچینگ گذشته اختصاص یافته است.
بسیاری از کوچها در سراسر جهان مدل کوچینگ GROW را بهعنوان بهترین مدل کوچینگ میشناسند. این مدل کوچینگ نهتنها قدیمیترین مدل کوچینگ است، بلکه با اختلاف زیاد، پراستفادهترین مدل کوچینگ نیز به شمار میرود.
با تمام اینها باید گفت که اساساً گزاره «بهترین مدل کوچینگ» گزاره غلطی است. مدلهای کوچینگ بهخودیخود ارزش و اعتباری ندارند و موقعیت استفاده از آنها است که مهم است. در حقیقت هر کوچ متناسب با شرایط کوچینگ، شرایط مراجعهکننده و هدف از کوچینگ، بهترین مدل کوچینگ را انتخاب میکند.
یک کوچ حرفهای بسیاری از ابزارهای مختلف را به منظور بهینهسازی و بهرهوری بیشتر فرآیند کوچینگ جهت کمک بهتر به مراجع بکار می گیرد، در عین حال، همواره رویکرد خود را حول ترجیحات و نیازهای خاص مراجع متمرکز کرده و این امکان را فراهم میکند که مراجع، مالک رفتارها، فعالیتها و زندگی خود باشد.
اگر از ابزارها و تکنیکهای کوچینگ به صورت صحیح استفاده شود، میتواند مسیر زندگی مراجعهکننده را تغییر دهد و به آنها در دستیابی به رشد مستمر، سعادت و موفقیت پایدار کمک کند. کوچهای حرفهای، متخصص در راهنمایی مراجعهکنندگان خود از طریق روند تغییر هستند. آنها باعث می شوند تا مراجعهکنندگان بتوانند به پتانسیل کامل خود برسند، بر موانع جادهای غلبه کرده و به آنها در دستیابی به موفقیت پایدار کمک کنند.
ارتباط در واتساپ